این فصل را با من بخوان...

ساخت وبلاگ
در تذکرة‌الاولیاء روایتی آمده که روزی فضیل‌بن‌عیاض و همراهانش قصد راهزنی کاروانی را می‌کنند. جوانی در این کاروان عازم تجارت است و از وجود راهزنان بر سر کاروان باخبر می‌شود و تصميم می‌‌گیرد کیسه طلایش را در جایی مخفی کند تا از دستبرد در امان بماند. در راه، خیمه فضیل را می‌بیند که در ظاهر و جامه شبیه زاهدان است‌. شادمان کیسه طلا را به او امانت می‌دهد و به سوی کاروان باز می‌گردد. زمانی که می‌رسد، راهزنان کالاها را سرقت کرده و دست و دهان همراهانش را بسته بودند. سپس به سوی فضیل بازمی‌گردد تا امانت بازپس‌گیرد که می‌بیند او با دزدان در حال تقسیم کالاها هستند. جوان گفت:سکه‌هایم را به دزدان دادم؟ فضیل به او گفت: برو و سکه‌هایت را از گوشه خیمه بردار. وقتی همراهان فضیل به او نهیب زدند که ما از کاروان یک درهم هم نیافتیم،چرا سکه‌های طلا را بازپس دادی، گفت: این مرد به من گمان نیکو داشت و من نیز به خدا گمان نیکو دارم که مرا توبه دهد، گمان او را خراب نکردم تا خدا گمان مرا راست نماید. برای من که همه چیز در دنیا برایم صفر و یک و سیاه و سفیده و حد وسط و خاکستری وجود نداره، روایت‌های تذکرة الاولیا خیلی روح افزا و نویدبخش اما دور از تصور و باورمه. این داستان از فضیل‌بن‌عیاض در تذکرة‌الاولیاء با محاسبات ذهنی من جور در نمی‌آید، اینکه دزد باشی و به خدا گمان نیکو داشته باشی باورش سخت است، اینکه مال مردم را ببری و نماز بخوانی و جامه زهد بپوشی و امیدوار به خدا باشی برایم باورپذیر نیست. نمی‌دانم داستان عطار‌ نیشابوری چقدر واقعیت دارد، اما فضیل در تاریخ عابد و عارفی نامی شد. در روایت است از امام رضا علیه‌السلام که می‌فرمایند: به خداوند خوش گمان باش، زيرا خداى عزوجل مى‌فرمايد من نزد گمان بنده مؤ این فصل را با من بخوان......ادامه مطلب
ما را در سایت این فصل را با من بخوان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2seirourat5 بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 14 مهر 1401 ساعت: 16:46

بچه که بودم فکر می‌کردم‌، همه آنچه به چشمم رنج‌آور است، ناشی از بی تدبیری دیگران و یا تقدیر بد خودم است. گمان می‌کردم اگر بزرگ شوم خودم زندگی را آنطور می‌سازم که هیچوقت بخاطر کرده‌ها و نکرده‌هایم رنج نکشم اما هرچه بزرگتر شدم رنجهایم به مراتب عمیق و عمیقتر شد انگار حل معادله گذر از رنج‌ها آنطور نبود که من محاسبه می‌کردم. نه تدییرهایم کارساز یود و نه تصمیم‌هایم. آنقدر رنجها به چشمم بزرگ‌می‌آمدند که از لذت موهبتی به نام زندگی غافل بودم. در یک‌نقطه‌ای از مسیر دیگر تسلیم این واقعیت شدم که #رنج با زندگی عجین است و مقاومت در برابر دانستن این حقیقت تنها درد آدمی را می‌افزاید. تصمیم گرفتم رنج‌هایم را بپذیرم نه اینکه طالب و‌مشتاق رنج کشیدن باشم بلکه سعی کردم به آنها در زندگیم اصالت نبخشم، آنچه وظیفه‌ام هست انجام دهم و از کنار رنجها عبور کنم. کار آسانی نبوده و نیست، حتی الان هم گاهی ناخودآگاه مقاومت می‌کنم اما به این باور رسیده‌ام که رشد انسان جز با پذیرش این واقعیت که" لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ" میسر نمی‌شود. نشانه-ها: رنج, مسیر, آرامش این فصل را با من بخوان......ادامه مطلب
ما را در سایت این فصل را با من بخوان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2seirourat5 بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 14 مهر 1401 ساعت: 16:46

برخی گویند «رمضان» از ریشه «رمیض»، به معناى ابر و باران در پایان‏ چله تابستان است که گرما را از انسان دور می‌کند و به این دلیل این ماه را «رمضان» گفته‌اند که بدن‌هاى آدمیان را از گناهان می‌شوید. برخی نیز آن را از ریشه «رمض» به معنای سوختن دانند زیرا ماه «رمضان» گناهان بندگان را می سوزاند و برخی معتقدند «رمضان» بر گرفته از «رمضت النصل ارمضه رمضاً» به این معناست که نیزه را میان دو سنگ می‌گذاشتند و بر آن می‌کوفتند تا نازک شود و بدین تعبیر، رمضان؛ یعنى، انسان خود را میان طاعت الهى قرار می‌دهد تا نَفس او نرم و آماده‌ی بندگى شود.اما من می‌گویم؛ ماه «رمضان» از هر ریشه‌ای که باشد، برای تقویت ریشه بندگی ما مقدر شده است تا که نهال باورمان در کشاکش فتنه‌های زمان سست نشود، تا که رشد کنیم و قد بکشیم و سایه‌سار مسافران خسته روزگار باشیم تا دمی زیر خنکای سایه یقینمان آرام بگیرند و از ثمره وجودمان بهره برند. این ماه،وقت ریشه‌دواندن و رشد کردن است، بیایید در این ماه بذر عبادت بکاریم و ریشه‌ی بندگی بدوانیم و تقرب دِرو کنیم و برای هم دعا کنیم.التماس دعای فرجپاورقی*لسان العرب** غیاث اللغات***لسان الع این فصل را با من بخوان......ادامه مطلب
ما را در سایت این فصل را با من بخوان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2seirourat5 بازدید : 48 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 10:50

وقتی دلم می-گیره تمام سختی-ها و روزهای نه چندان روشن زندگیم جلوی چشمم به صف میشن و یادم میاد که چه روزهایی رو برای اینجا بودن گذروندم. خیلی از روزها توقف کردم یا عقب گرد داشتم اما یک چیز که همیشه خوشح این فصل را با من بخوان......ادامه مطلب
ما را در سایت این فصل را با من بخوان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2seirourat5 بازدید : 80 تاريخ : دوشنبه 8 ارديبهشت 1399 ساعت: 10:48

در دنیایی که علم به حقایق محجوب در جهل ماست، هيچ چیز دلیل هیچ چیز نیست!

این فصل را با من بخوان......
ما را در سایت این فصل را با من بخوان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2seirourat5 بازدید : 103 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:04

سالْ نو می‌شود.

طبیعتْ جان می‌گیرد.

اما دلم امان از دلم! 

مدتهاست دیگر از عقلم فرمان نمی‌گیرد.

آنقدر به گذشته‌ها چسبیده که شبیه آلبوم قدیمی مادرم شده.

با گذر زمان بنای سازگاری ندارد.

انگار باید دلم را نو کنم، بگذارم هوایی بخورد، بگذارم جوانی کند.

آری باید دلم را جوان کنم.


سال نو را با عادات نیکو آغاز کنیم.

این فصل را با من بخوان......
ما را در سایت این فصل را با من بخوان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2seirourat5 بازدید : 111 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 12:38

قصه-ها کم نیست

اما قصه پشت دَر 

یکی است..


امان از نامردمی..

 

این فصل را با من بخوان......
ما را در سایت این فصل را با من بخوان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2seirourat5 بازدید : 124 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 8:20

در گذر گامهای خسته تاریخ؛ ما زمین-گیر هواییم و تو به نگاه دنیایی ما چشم دوخته-ای؛کاش دست همت به زانوان فرتوت زمان بگیریم و واپسین روزهای منتهی به ظهورت را با سرعت سالهای نیامدنمان بدویم؛ از نوای نارسا این فصل را با من بخوان......ادامه مطلب
ما را در سایت این فصل را با من بخوان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2seirourat5 بازدید : 115 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 8:20

کاش داستان کوفیان افسانه بود ..

ماه حزن آمد.

این فصل را با من بخوان......
ما را در سایت این فصل را با من بخوان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2seirourat5 بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 8:20

بسم الله

من الحسن إلى الحسين

فرزندانم فدای تو ای برادر

والسلام

قاسم را در آغوش کشید و گریست و شد آنچه شد.

این فصل را با من بخوان......
ما را در سایت این فصل را با من بخوان... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2seirourat5 بازدید : 109 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 8:20